سلام
سلامی گرم تر ازخورشید
طبعش لطیف ترازگل
شیرین ترازخواب سحر
وسلامی پاک ترازشبنم به تو:
وقتی عاشقت شدم چشم هایم رابه روی همه ادم هابستم به جزتو.
فقط تورامیدیدم* تو و ان چهره معصومت*
تو و ان چشمان دریای ات
فقط صدای تو رامیشنیدم که موسیقی عشق بود درگوش جانم$
ودر بیداری وخیال فقط با تو سخن می گفتم.....
از اینده ای می گفتم که درکنارهم باعشق اذین اش می دهیم.....
ازخانه ای می گفتم که اشیانه عشقمان می شود...
از روزهایی
می گفتم که حضورتو در کنارم انهاراعطراگین می کند و...
جلوی همه ایستادم و گفتم فقط تورامی خواهم ...
گفتم یاتو یا هیچکس*
در نگاه هیچ پسری ان مهروصداقت راکه درچشمان
تو موج می زد ندیده بودم توبهترین بودی*
دلم می خواست به همه بگویم
اصلا فریادبزنم که مردم
(من یگانه گوهر هستی فرشته پاکی
والهه عشق رابه دست اوردم)
صدا صدای توست صدای پاهای یک عاشق صدای یک قلب شکسته
نمی دانم شاید دیگربرایم فردایی وجود نداشته باشد
شاید دیگرشبم خاموش و روزم
خاموش تر از شبم باشد
اما ای کاش به جای نگه سردت دوچشم عاشق قرار داشت
نازنینم می دانم روزگار بی وفاست
و مانندقبل که نظاره گر
همه زندگی بود نیست
پس بگذارتاسراغت را
ازنسیم صبحگاهی بگیرم
وبرایت ازطراوت وشبنم هایی
که برروی گل های مریم چکیده بگویم
بگذارتاچون شمعی اب شوم
وبرایت سوسو کنان مبدل
به یک فانوس کوچک دردل تاریک توباشم
بگذارتاچون نسیمی برتن توبوزم
کاش می دانستی دنیا
باهمه وسعتش بی تو
جایی برای ماندن ندارد
اشک چشمانم هرشب
سراغت را
ازکویرگونه هایم می گیرند
ای که دیدگانم ازدل
تنهایی تو الفبای
اشک ریختن رااموخته اند ولحظه های گریانم باکوچ تو روان گشته اند
بی تواسمان چشمانم همیشه بارانی است
بی تو من درختی خشکیده درپاییزم
ازدستهای توعشق جوانه زد
ودلم سبزشد ومن کوله بارم رابستم
وسرمست وبی خیال ازرنج عشق همسفرتو شدم
وجودت شوق زیستن رادروجودم زنده کرد
وباتو هرروز راه تازه ای پیش پایم گذاشت
ای پرمهرتر ازافتاب بی نگاه
مهربانت شاپرک دلم درکوچه باغ یادت پرپر می زند
سایبان نگاهت را از من نگیر
که پریشان توهستم